♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد
ندا آمد بر در خانه ام بیا ، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم
هر چه بود باز بود
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک